پیامبر رحمت ص در قرآن
«قسمت ششم»
«سعید مظلومی»
صبر و استقامت روش پیامبر(ص)
یکی از چیزهایی که سنّت پیامبر(ص) بوده و بر آن استمرار داشتهاند، صبر و استقامت بوده است، چه صبر و استقامت بر اعتقادات در مقابل کفّار، مشرکین و صاحبان قدرت، چه صبر بر مصیبتها و بلاها، چه صبر بر نعمتها و چه صبر بر طاعت الهی. در قرآن کریم خداوند تبارک و تعالی ۲۰ مرتبه خطاب به پیامبر میفرمایند: «فاصبر» یا «اصبر»: صبر کن؛ مثل سورهی مبارکهی احقاف، آیهی ۳۵:
«فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل»
پس صبر کن ای پیامبر، مثل پیامبران الهی صاحب کتاب که آنها هم همین رویّه را داشتند و اهل صبر و استقامت بودند.
در سورهی مبارکهی نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸ میخوانیم:
«و اصبر و ما صبرک إلّا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق ممّا یمکرون إنّ الله مع الذین اتّقوا و الذین هم محسنون»
صبر کن و این صبرت را هم از خدا داری و خدا به تو صبر میدهد و بر این کافران که مسلمان نمیشوند و ایمان نمیآورند، غصّه نخور و برای مردم محزون نباش و این مکر و توطئههایی که بر علیه تو میکنند، تو را در ضیق و فشار قرار ندهد که خدا با کسانی است که اهل تقوا و محسن هستند.
در آیاتی هم با عنوان «استقامت» آمده است، مثل سورهی مبارکهی هود، آیهی ۱۱۲:
«فاستقم کما أمرت و من تاب معک»
استقامت کن همچنان که به تو امر شده و کسانی که با تو همراه شدهاند.
همچنین در سورهی مبارکهی شورا، آیهی ۱۵:
«فلذلک فادع و استقم کما أمرت و لا تتّبع أهوائهم»
امر به استقامت میشود.
اهل استقامت حزن و خوف ندارند
اگر انسان برسد به این معنا که خدا همراه است، دیگر خوف و حزن از او گرفته میشود؛ دیگر خوفی نیست، چون بزرگتر از خدا نیست، انسان از چه کسی بترسد؟ حزن و اندوهی نیست، به این خاطر که خدا هست و غصّه خوردن معنا ندارد. فلذا خداوند تبارک و تعالی این معنا را در آیاتی میفرمایند، من جمله در سورهی مبارکهی فصّلت، آیهی ۳۰:
«إنّ الذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه ألّا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنّه التی کنتم توعدون»
آنهایی که گفتند پروردگار ما الله است سپس استقامت کردند، ملائکه بر آنها نازل می شود که نترسید و محزون نباشید و بشارت باد شما را به بهشتی که وعده داده شده اید.
آنهایی که گفتند پروردگار ما الله است و بر این کلامشان استقامت کردند، چون این یک کلمهی با معنا است، وگرنه به صرف گفتن و لقلقهی زبان فایده ندارد. وقتی گفتی «ربّنا الله»، بعد از آن هزاران مطلب پیش میآید که باید بر آن استقامت کرد. این که انسان بفهمد که همه کارهاش خدا است، پروردگارش اوست، او گردانندهاش است. پس از استقامت، ملائکه نازل میشوند و به آنها میگویند از مشکلاتی که برایتان ایجاد میکنند یا ایجاد میشود نترسید و حزن و اندوه نداشته باشید. مؤمنین می گویند:
«الحمد لله الذی أذهب عنّا الحزن» فاطر ۳۴
حمد و سپاس مخصوص خداییست که از ما حزن و اندوه را برده است.
غصّه برای چی؟ غصّه مال دنیاست. بعضی از مفسّرین در تفسیر «تتنزّل علیهم الملائکه» گفتهاند که مربوط به قیامت است، یعنی بعد از مرگ، ملائکه میآیند و میگویند: «لاتخافوا و لا تحزنوا» یعنی از حولهای قیامت و مشکلاتی که در عالم محشر پیش میآید. البته منافاتی ندارد که این باشد، ولی در همین دنیا هم هست، یعنی اشاره به یک حال معنوی دارد که آنهایی که واقعاً تکیهگاهشان خداست و بر این خدامحوری استقامت میکنند، هیچ ترس و حزنی ندارند.
کسی که حزن و خوف ندارد در بهشت است
بشارت باد شما را بهشتی که خداوند به شما وعده داده است. این بهشت کجاست؟ نه فقط آخرت، که در همین دنیا هم هست، یعنی آدمی که حزن و اندوه ندارد، آدمی که ترس و واهمه و اضطراب ندارد، این دنیا برایش بهشت است. مگر بهشت چیست؟ همهی سختیها و مشکلات از این دو مقوله نشأت میگیرد، ترس و اضطراب، حزن و اندوه؛ ولی آنهایی که اهل فهم و معرفت هستند و به این درجات میرسند، حزن و ترس از ایشان میرود. به قول جناب سعدی:
خوشتر از ایّام عشق ایّام نیست بامداد عاشقان را شام نیست
یعنی همیشه در خوشی هستند، وقتی اندوه و غصّه نباشد، همیشه خوشی هست. یا مولانا می فرماید:
عارفان در دمی دو عید کنند عنکبوتان مگس قدید کنند
مثل عنکبوت وقتی حشرهای در تارش گرفتار شود، دورش تار میتند و برای بعد نگهداری میکند. آدمها در دنیا نیز همین طور هستند، تلاش کرده و برای خودشان انبار میکنند برای آینده و مدام بترسند که مبادا از دست برود و برای از دست رفتنش غصّه بخورند، آینده هم باید بگذارند و بروند و ورّاث با هم دعوا کنند. در سورهی مبارکهی احقاف نیز همین معنا آمده است:
«إن الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
این جا دیگر اسمی از نزول ملائکه نیست. این جا میفرماید آنهایی که بگویند پروردگار ما الله است و بر این معنا استقامت کنند، نه خوف دارند و نه حزن، حالا هر چه دشمنان، بدخواهان و حسودان مکر کنند و مشکل ایجاد نمایند، نه ترس دارند و نه دچار حزن و اندوه میشوند. البته در مقام لفظ، گفتن آن آسان است، ولی به این معنا و حال رسیدن و این حال را به مقام تبدیل کردن، کار دشواری است. این که ترس از وجود آدم برود و حزن و اندوه سراغ انسان نیاید، بسیار سخت است، در این دنیایی که اگر یک دقیقه شادی باشد، ده دقیقه غم است، مگر این که انسان به این معنا برسد: «قالوا ربّنا الله ثم استقاموا».
ابتلاء به مصیبتها امتحان است
پس این استقامت بر اعتقاد و خدامحوری است، امّا گاهی هم مصیبتها و بلاها میآید که اینها امتحان است. پیامبران الهی دائماً در معرض امتحان بودهاند، بهترین پیامبر الهی (بعد از رسول خدا(ص)) حضرت ابراهیم(ع) بوده که خداوند در قرآن میفرماید:
«و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للناس إماماً». بقره ۱۲۴
زمانی که خدا ابراهیم(ع) را به امتحان های مختلف آزمود پس آنها را تمام کرد فرمود: ما تو را امام مردم قرار دادیم.
خدا ابراهیم(ع) را به بلاهای مختلف امتحان کرد و یکی پس از دیگری بالا رفت، یعنی انسان وقتی در راه میافتد و میخواهد به سمت کمال حرکت کند، تکّه تکّه باید امتحان پس بدهد. اگر امتحان را خوب پس داد، به رتبهی بالاتر میرود، مثل مدرسه که از رتبهای به رتبهی دیگر باید امتحان پس داد و قبول شد. حرکت به سوی معنویّات نیز اینچنین است. باید امتحان پس داد. حال اگر جاهایی صبر و استقامتش کم شد و خوب امتحان پس نداد، درجا میزند تا جایی که بتواند امتحان را به خوبی رد کند. خداوند در قرآن میفرماید:
«… و بشّر الصابرین * الذین إذا أصابتهم مصیبه قالوا إنّا لله و إنّا إلیه راجعون * أولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمه …». بقره ۱۵۵ تا ۱۵۷
ای پیامبر بشارت بده به صابرین؛ آنهایی که در برخورد با مصیبت میگویند ما از خداییم و به خدا برمیگردیم. آنگاه بر ایشان دعای پروردگارشان و رحمت می باشد.
بر نعمت هم باید صبر کرد
گاهی خدا نعمت می دهد و باید صبر بر نعمت داشت و شکر کرد. خداوند نعمت میدهد و با آن امتحان میکند که شخص دچار طغیان می شود یا نه.
همیشه که بلا و مصیبت نیست. بعضی از پیامبران الهی به مصیبتهای زیادی مبتلا شدند و بعضی دیگر کمتر مصیبت دیدند، ولی طور دیگری امتحان شدند؛ مثل حضرت سلیمان(ع) که همه جور پادشاهی و قدرت داشت که امتحانشان طور دیگری بود. در سورهی مبارکهی جن، آیات ۱۶ و ۱۷ آمده است:
«و أن لو استقاموا علی الطریقه لأسقیناهم ماء غدقاً * لنفتنهم فیه و من یعرض عن ذکر ربّه یسلکه عذاباً صعداً».
اگر بر راه استقامت کنند ما به ایشان آب کثیر و گوارا می نوشانیم؛ برای اینکه ایشان را امتحان کنیم و هر کس از یاد پروردگارش رو گرداند به عذابی که رو به زیادی است مبتلا می شود.
الف و لام که بر سر «طریقه» آمده، الف و لام عهد است، یعنی همان راهی که خودتان میدانید و از راه منحرف نشوند ـ راهی که برای ما ترسیم کردهاند و گفتهاند که چه کار کنیم و چه کار نکنیم ـ خدا آب غدق به آنها میدهد. این آب را بعضیها به آب زیاد تعبیر کردهاند، بعضیها آب گوارا. همچنین چون نزول باران با خودش برکت و نعمت میآورد و زمین سرسبز شده و حیوانات پروار میشوند، بعضی گفتهاند اگر مردم در راه بمانند، خداوند قحطی و خشکسالی نمیآورد. البته به نظر میرسد چیزی غیر از این باشد. اگر استقامت در راه بکنند و از راه منحرف نشوند، خدا هم برکات ظاهری و هم برکات معنوی را نازل میکند. شخص خوشحال میگردد و متوجّه این حال خوب میشود. اگر کمی فاصله بگیرد، حالش بد شده و مشکل برایش ایجاد میشود.
در آیه بعد می فرماید برای این که در این برکات و نعمتها امتحانشان کنیم و کسی که از یاد خدا رو برگرداند، یک عذابی به او میرسد که مدام زیاد میشود.
یعنی هر چه دور شدن از یاد خدا بیشتر میشود، عذابش بیشتر میشود. این عذاب چیست؟ تاریکیاش بیشتر میشود، بلایش بیشتر میشود، بدحالتر میشود. اگر کمی متوجّه باشد، این مسأله را میفهمد که اگر رو به خدا بیاورد و در راهش استقامت بورزد، ماء غدق نصیبش میشود، امّا اگر رو برگرداند، پناه بر خدا بعضیها بوده و هستند که در راه میآیند و برکات و نور را متوجّه میشوند، ولی بعد متأسّفانه فریب دنیا و ظواهر را میخورند و با خود میگویند این همه وقت است آمده و ایستادهایم یا اگر طلبه باشند، خود را با دیگران مقایسه میکنند و میگویند به هیچ جا نرسیدهایم و مدام این وسوسهها میآید و او را از یاد خدا دور میکند و این دور شدن باعث عذاب میشود. این عذاب لازم نیست که همیشه آتش جهنّم باشد، این تاریکی و دوری از یاد خدا بدترین عذاب است. گاهی این افرادی که برگشتهاند را میبینید، متوجّه میشوید که چه قدر پشیمان هستند و تأسّف میخورند که چه حالاتی داشتیم و چه قدر خوب بود و از دستمان رفت.
البته استقامت میخواهد که این برکات زیاد شود، یعنی آنهایی که اهل تقوا هستند، باید روی این تقوا استقامت کنند تا به این مدارج برسند. با تلاش یکی دو ساله نمیشود.
مرحوم آیت الله نجابت(ره) میفرمودند شخصی خدمت مرحوم آیت الله انصاری(ره) رسیده و طلب ذکری کرده بود که کمی حرکت کنم. ایشان میفرمایند که خدمت آقای نجابت(ره) برس و دستوری بگیر. از مرحوم آیت الله نجابت(ره) ذکری گرفته و رفته بود و کاهلی کرده و خوب انجام نداده بود. بعد از هفت سال مجدّداً خدمت آیت الله انصاری(ره) میرسد و شکایت میکند که چیزی گیرم نیامده است. مرحوم آقای انصاری(ره) میفرمایند یعنی تو همان نادانی هستی که هفت سال پیش بودی، هنوز هم در همان وضعیت هستی؟ آن شخص کمی فکر می کند و می گوید خیر، آن طور نیستم. مرحوم آیت الله نجابت(ره) هم فرموده بودند که خودش کاهلی کرده بود، والّا بیش از اینها میتوانست بفهمد و متوجّه شود.
البته همراه با این استقامت، آن چیزی که باید بیاید، باید از ناحیهی خدا بیاید. بعضی مواقع خدا لازم میداند که استقامت را ادامه دهیم. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله قاضی(ره) که چهل سال استقامت کردند و هیچ چیز ظاهری هم مثل مکاشفه و … برایشان نیامده بود و بعد از چهل سال استقامت، درها برایشان باز شد و تلافی آن چهل سال استقامت درآمد. حالا هر چه استقامت بیشتر باشد و انسان تلاش کند که از این راه بیرون نرود و منحرف نشود و گرفتار بلا و مصیبت نگردد، بهتر است و زمینهی بیشتری برای رسیدن به آن درجات دارد.
باید گناه را با عمل صالح جبران کرد
در سورهی مبارکهی رعد، آیات ۲۲ تا ۲۴ میفرماید:
«و الذین صبروا ابتغاء وجه ربّهم و أقاموا الصّلوه و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانیه و یدرءون بالحسنه السیّئه أولئک لهم عقبی الدار * جنّات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذرّیّاتهم و الملئکه یدخلون علیهم من کلّ باب * سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».
آن کسانی که صبر میکنند برای این که وجه پروردگارشان را دریابند (حال این وجه پروردگار چیست، باید گفت آنهایی که صبر کردند که متّصف به صفات الهی شوند). برای همین اقامه نماز کردند، انفاق کردند مخفیانه و علنی و به وسیلهی حسنات، سیّئات را دفع کردند، ملائکه از همه طرف بر اینها وارد میشوند و میگویند سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتی که بر راه داشتید.
بالاخره گاهی انسان که در راه حرکت میکند، در اثر غفلت دچار گناه می شود. این گناه را تا مرتکب شد، باید سریعاً از آن برگردد و به کفّارهی آن گناه، کار حسنه انجام بدهد. کفّارهی بعضی از گناهان واجب است، مثل خوردن روزهی ماه مبارک رمضان یا کسی که خلاف نذر و قسم انجام بدهد. بعضی از گناهان هم هستند که کفّارهی واجب و مستحب ندارند، ولی در روایت داریم که امام صادق(ع) میفرمایند هر وقت به گناهی مبتلا شدید، فوراً پشتش ثواب کرده و عمل صالح انجام دهید. عمل صالح اثر گناه را پاک میکند و از بین میبرد. در قرآن هم داریم که میفرماید:
«إنّ الحسنات یذهبن السیّئات» هود ۱۱۴
حسنات، سیّئات را میبرد و اثر آن را پاک میکند.
بالاخره همین مقداری که راه را از بیراه می فهمیم، باید بر آن استقامت کنیم و استمرار داشته باشیم. اگر درس میخوانیم، محکم درس بخوانیم و با نفس مخالفت کنیم. در کتاب الوافی جلد۱۲ صفحه ۲۱۷ روایت نبوی نقل کرده که میفرماید: «أعدی عدوّک نفسک التی بین جنبیک». دشمنترین دشمنان تو همان نفسی است که درون خودت قرار دارد.
این استقامت است که به اعمال اثر میدهد، والّا ممکن است کسی دچار حال خوشی شده و اعمال زیادی انجام دهد، بعد هم ناگهان رها میکند که این فایده ندارد. در ماه رمضان اهل نماز و روزه میشود و بعد از آن رها میکند. حضرت علی(ع) میفرمایند: «قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه». یک کار کمی انجام دهید، ولی بر آن استمرار داشته باشید. این بهتر است از انجام یک کار زیاد که خسته شوید و آن را رها کنید.
ان شاء الله که بتوانیم بر همان چیزی که میفهمیم و میدانیم که باید به آن عمل کنیم، استمرار داشته باشیم. هر کسی در حدّ خودش میفهمد که چه کاری درست و چه کاری خطاست.