علل پیدایش فرقه های مختلف در میان مسلمانان
«قسمت سوم»
در میان خلفا و کارگزاران آنها، گروههاى مختلف با انگیزه هاى مختلف دیده میشوند که به این مسئله دامن زدند:
کسانى که نسبت به على(ع) و زهرا(س) کینه و حسادت داشتند و این امر را به شکلهاى مختلفى هرچند ضعیف، در زمان رسول خدا(ص) نیز نشان میدادند که منابع اهلسنت و شیعه، آنها را ثبت و ضبط نموده است.
کسانى که اساساً براى کسب مقام و موقعیت و شهرت به اسلام گرویده و منتظر فرصت بودند، و پس از رحلت رسول(ص) که على(ع) مشغول تجهیز بدن پیامبر(ص) بود، این فرصت را یافتند.
کسانى که در فتح مکه، از ترس جانشان ایمان آورده و همیشه به فکر تحریف و نابود ساختن اسلام بودند، و امویان از نسل آنهایند.
منافقانى از عرب و یهود که در اندیشۀ تحریف و انحراف دین و شکست مسلمانان بودند.
علماى یهود که به دربار امویان راه یافته و به اسم مبلغ و خطیب و محدث اسلامى شهرت پیدا کرده، وارد میدان شدند.
جاهلان و واعظان و جعل کنندگان احادیث که براى رسیدن به پُست و شهرت و مال بیشتر بر یکدیگر سبقت میگرفتند.
علما و صاحبنظران غیر مسئول و غیر متعهد که قرآن و حدیث را سرمایۀ کسب خود قرار داده و در پى شهرت و مقام، از اهلبیت رسالت که اساتید آنها بودند، فاصله گرفتند. بدون هیچ آگاهى از قرآن و سنت نبوى(ص) و اطلاع دقیق از پیچیدگیهاى ادبیات عرب به تفسیر و تبیین دین و قرآن پرداختند و هر گروه، پیرو کسى و رأیى شد.
مردم ساده که از امتحانات و حوادث، طرفى نبستند و غربال شدند و از امامان (ع) فاصله گرفتند، به عقاید ناصحیح مثل زنده بودن زید بن على(ع) (که مدتها جسدش بر دار ماند) و یا حیات اسماعیل بن جعفر(ع) (که پدرش خود او را دفن نمود) دچار گشتند، و به امامت آنان قایل شدند.
و بالاخره تحریکات استکبار جهانى و صهیونیزم براى تفرق امت اسلامى و اضمحلال آنها با شیوع بابیت، بهاییت، وهابیت، طالبان و… .
از اینرو، عوامل تفرق امت اسلامى را میتوان به عوامل درونى و عوامل بیرونى تقسیم نمود.
عوامل درونى؛ مانند: کینه و حسادت و بخل نسبت به اهلبیت(ع) از جانب امویان و عباسیان و…، جهالت و سادگى مردم، گرایش به کسب مقام و شهرت و اسم و رسم.
و عوامل بیرونى؛ مانند: منع کتابت احادیث و سیره نبوى(ص) از سوی خلفا، به مدت صد سال، عدم آشنایى به ادبیات عرب و بروز اختلاف قرائتها و برداشتها از قرآن، ورود احادیث جعلى فراوان به منابع اسلامى، جدایى از اهلبیت عصمت و طهارت که عالمان به قرآن و غیب اند، اجتهادها و استبداد در رأى ها در برابر سنت نبوى(ص) توسط خلفا، حمایت خلفا از برخى فرق و مذاهب، به انزوا کشانیدن ائمه (ع) و شیعیان ایشان و در فشار قرار دادن آنها، میداندار شدن برخى یهود و نصارا براى دین اسلام و اختناق حاکم بر مردم.
به یقین هر کدام از اینها به نحوی در تحریف و تفرق در اسلام و مسلمانان مؤثر بودند و دیگران نیز ناخواسته به آن کشانیده شده و به آن دامن زدهاند. آنچه مسلّم است از میان راهها و آراى گوناگون جز یک راه مستقیم و حق بیشتر نیست و سایرین به همان اندازه که با این هماهنگاند، از حقیقت بهرهمندند، اما وقتی با انحرافها و خطاها مخلوط گردند، باطل به حساب میآیند.
شناخت راه صحیح و حق از طریق قرآن کریم که به اعتقاد فریقین به اعجاز الاهى از هرگونه تحریف مصون مانده است و سنت نبوى(ص) صحیح و متواتر بین شیعه و سنى، امکانپذیر است، و سنت و سیرۀ امامان معصوم (ع) نیز در همین راستا قرار دارد.