چرا در قاره های دیگر پیامبران الهی نبوده اند؟
اخیرا متن هایی در فضای مجازی منتشر می شود مبنی بر این که اگر ارسال پیامبران از سوی خدا درست است پس چرا در قاره های دور افتاده خبری از آنها نیست و در کشورهای دارای دین و انبیا این همه عقب افتادگی دیده می شود و…
با دیدن این متنها معلوم می شود که چرا پیامبران راستین و ادیان الهی تا این حد به لزوم کسب علم و سواد، اهمیت می داده و آن را واجب می دانستند!
در کتب آسمانی و خصوصا قرآن تأکید شده که هیچ مجموعه بشری روی این زمین نیامده است، مگر این که خداوند برای هدایت آنان به سوی پاکی ها و حفظ از بت پرستی و آلودگی معاصی، پیامبرانی را در میانشان فرستاده تا با وسوسه شیاطین، از این مسیر خداپرستی منحرف نشده و بیراهه نروند.
اما در عین حال کم نبودند افراد گمراه و و معاندی که در مقابل آن افراد پاک و راه حق پرستی، قد علم کرده و بنای مخالفت نهادند.
در بعضی از این متون ادعا می شود:
در قاره امریکا و یا در میان سرخ پوستان پیامبری نبوده،
سؤال اینجاست که:
این سخن بر چه اساسی است؟
آیا با منطق و عقل سازگار است؟
آیا کسی که چنین ادعایی دارد، در آن مدت هزاران سال در میانشان بوده و به عینه دیده که هیچ پیامبری و مُصلحی خیر خواه نداشته اند؟ که این گونه قضاوت و ادعا می کند؟!
آیا این گونه اظهار نظر منطقی است؟!!
وقتی تلویحا در این متون گفته می شود: “مردم فلان قاره از داشتن پیامبر آسوده بودند”.
این به چه معناست؟!
یعنی پیام صلاح و انسانیت و خیرخواهی و خداپرستی و دوری از شرک و ظلم و غیره، که مبنای دعوت مصلحان و انبیا بوده، با مرام و سجایای انسانی در تعارض است؟!!
و البته کاملا صحیح است آنچه خداوند به پیامبرش فرمود که:
وَ ما اَکثَرُ الناس و لَو حرَصتَ بمؤمنین.
(ای پیامبر بسیاری از مردم حاضر به ایمان آوردن و خدا پرستی و ترک شرک نیستند، هرچند شدیدا به دنبال آن باشی)
و از سوی دیگر سؤالی که امثال این مدعیان، باید پاسخ دهند این است که:
آیا دین آن کسانی که آن طرف کره زمینند و به چپاول ثروت و نفت این مناطق مشغولند چیست؟!
غیر از همین مسیحیت و یهودیتی که گفته می شود در آنجا دین و نبوتی نبوده؟!
و آیا این تدین به دین مسیح، باعث عقب ماندگی آنان شده است؟!!
آیا در قرون وسطی که اروپا در بربریت و جهالت و فقدان بهداشت و زیرساخت های مدنی می سوخت؛
و در همان دوران در اسکندریه و مدینه و بغداد و ایران؛ شاهکارهای علمی ؛ فرهنگی ؛ و مدنی به جهان معرفی و ارائه می شد؛
این پیشرفت ها را از راهی غیر از به کار گیری دستورات پیامبرانی که در همین مناطق بوده اند و توصیه اکید بر کسب علم و معارف داشته اند به دست آورده بودند؟!!
امّا مردم متوحش غرب و دیگر نقاط، اعتنایی به پیامبرانشان نداشته و در جهالت خود غوطه ور بودند.
و بعدها که متوجه آن پیشرفت های مسلمین در سایه دین و علم شدند؛
به جای آن که آنها هم با کسب علم خود را بازسازی کنند؛
بر اساس همان روحیه درنده خویی و دریوزگی؛
منابع علمی مسلمین را دزدیده و مزدورانی را به میان ایشان فرستاده و با نامردی و حیله گری (که نمونه ای از آن در خاطرات مستر همفر انگلیسی آمده)
روزگار مردم متمدن مناطق اسلامی را به این روز سیاه انداختند تا بتوانند آنان را چپاول نموده و مختصری نیز به مأموران خائن خود بدهند…
و حقیقتا:
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی این ، گروهی آن پسندند
پس این که در کجا پیامبری بوده و در کجا نبوده، نه در محدوده دانش بشراست و نه بود و نبود پیامبران در کوردلان تأثیری دارد؛ و بلکه قاتلان همه مصلحان و پیامبران هم همین هایی بوده اند که وجود صالحان را مزاحم رویه و مرام خود می دانستند.
در ادامه به گونه ای از دانشمندان و مخترعان نام برده می شود که گویی هرکه به دنبال علم و تحصیل بوده، یک نفر لامذهب و لا ابالی فاسد بوده؛ که:
“کافر همه را به کیش خود پندارد”
و بعضا در تأیید سخن خود از مثلا، انیشتین می گویند؛
که از همین رو بهتر است عنان سخن را به سوی همان دانشمند بگردانیم که در زندگی نامه اش آمده:
…آلبرت اینشتین در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان : “دی ارکلرونگ”، یعنی : “بیانیه” ،
که در سال ۱۹۵۴ ( =۱۳۳۳ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کامل ترین و معقول ترین دین می داند.
این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت ۱۳۴۰ ش = ۱۹۶۱ م) است که توسط مترجمین برگزیده ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.
اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خو د را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ ش) و … ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده؛ و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمی شود؛ و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن، نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند.
از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می کند که :
هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …
اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه “انبساط و نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد….
همچنین اینشتین در این رساله “معاد جمسانی” را از راه فیزیکی اثبات می کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی “معاد جسمانی ” را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” می داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره “عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ “بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ “حسابی عزیز”…
۰۰۰/۰۰۰/۳ دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه دار یهودی بوده؛ و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.
هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است .
اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می شود.
در اوائل سال ۱۳۸۲ شمسی (=۲۰۰۳م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد ۱۳۱۰ ش ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی “فورد” در آمریکا و “بنز” در آلمان و “کنکورد” در فرانسه؛ و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گران قیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقه دار یهودی را به امضاء برسانند.
بهای این رساله که تماماً به خط خود انیشتین می باشد سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده؛ و پرداخت گردید:
۰۰۰/ ۱۰۰۰ $ BENZ به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.
/۰۰۰/۰۰۰ ۱ $ FORD به افتخار این که در آمریکا می زیست؛
و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول ۱۹۶۳ م )، که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است؛
حال آن که در ۱۹۵۴ م ( سال نگارش این اثر ) هنوز ۷ سال به زمان انتخاب وی مانده بود!
و این از پیشگویی های اینشتین به شمار می رود.
نیز شاید سرنخ هایی از معمای حیرت انگیز ترور زنجیره ای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا … ؟
۵۰۰۰۰۰/ $ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازیه – مقتول ۱۷۹۴ م در انقلاب / یا شورش / فرانسه – و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.
۰۰ ۵۰۰۰ $: TITANICبه یاد بود کشته شدگان حادثه اندوهبار کشتی “تایتانیک” انگلیسی؛
و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت ۱۹۵۵م) – کاشف پنیسیلین؛
و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله – بخش هایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن می شود.
شخصیت های اصلی این رساله :
آلبرت اینشتین (فوت مشکوک ۱۹۵۵ م)
الکساندر فلمینگ (فوت ۱۹۵۵م)
آیت الله العظمی سید حسین بروجردی (فوت ۱۹۶۱میلادی)
نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری می کرد (فوت ۱۹۶۲م)
جان . اف . کندی ( مقتول ۱۹۶۳م)
علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در ۱۹۵۴م (= ۱۳۳۳ ش – سال نگارش این رساله)
حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت ۱۳۷۱ ش = ۱۹۹۲م )
که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان ۲۲ ساله بود.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( ۱۹۵۴ – ۱۹۵۵ و باز ۱۹۵۵م ) و نیز سه تاریخ مرگ (۱۹۶۱ – ۱۹۶۲ – ۱۹۶۳ م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟
و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ)
هر دو در یک سال (۱۹۵۵ م ) مرده اند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ها ( ع … پ … ) در همان سال نگارش رساله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح … پ … ) به نام های بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده اند؟
و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا “صندوق امانات سری انگلیس” به بهانه پرهیز از ایجاد “یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی” اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی دهد؟
سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه اینشتین / خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است : Herzliche Gru“&e von Einstein هرتسلیش گروشس فن آینشتاین = با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی.
پس از ۴۰ مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع ۱۲ امامی (۱) را پذیرفته ام / که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) (*۲) از سال ۱۹۵۴ ( *۳) است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم…..
در پایان خطاب به نویسنده چنان متن هایی که خواسته اند در مقابل ناموس خلقت و فطرت خداپرستی هرآنچه در عالم وجود هست که انسان، بخش کوچکی از نظام هستی است، قد علم کنند، فقط همین یک بیت را باید گفت که:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود می بری و زحمت ما می داری.