پیامبر رحمت ص در قرآن
«قسمت نهم»
«سعید مظلومی»
صفات همراهان پیامبر(ص)
در مورد وصف پیامبر(ص) و کسانی که با ایشان هستند، در آیهی آخر سورهی مبارکهی فتح که آیهی بسیار جالب و قابل تأمّلی است که انسان باید بارها آن را بخواند و روی آن فکر کند، خداوند میفرماید:
«محَُّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنهَُمْ تَرَئهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فىِ وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَالِکَ مَثَلُهُمْ فىِ التَّوْرَئهِ وَ مَثَلُهُمْ فىِ الْانجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْئَهُ فََازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلىَ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بهِِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنهُْم مَّغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمَا»
محمد (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگرى که فضل و رحمت خدا و خشنودى او را مىطلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانههاى نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانهاى ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخهاى نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوى گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشاى خود) حیران کند (همچنین محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند.
محمّد رسول خداست و کسانی که با او هستند، صفاتی دارند. اوّلین این صفات، «أشدّاء علی الکفّار» و «رحماء بینهم» است. حال این به چه معناست؟ از یک طرف میبینیم که پیامبر(ص) حرص کفّار را میخوردند و پیگیری میکردند که مؤمن شده و به سمت دین بیایند، پس این «أشدّاء» یعنی چه؟ یعنی این که با کافرها دشمن باشند و آنها را بزنند و بکشند؟ خیر، «أشدّاء» به معنای به هم فشرده و محکم بودن است؛ یعنی در مقابل عقاید آنها سست نباشید و محکم بایستید. دین و اعتقادات خودتان را بشناسید و در برابر آنها محکم بایستید. وقتی محکم ایستادید، حساب کار دستشان میآید. در شما تزلزل نبینند. همان طور که خواستند با پیامبر(ص) مصالحه کنند و گفتند یک روز شما دین ما را پرستش کن و ما هم یک روز دین شما را میپرستیم. خداوند به پیامبر(ص) فرمودند محکم بایست:
«قل یا أیّها الکافرون * لا أعبد ما تعبدون * و لا أنتم عابدون ما أعبد».
عبادت یک چیز ظاهری و لقلقهی زبان نیست، عبادت از فهم است. تا فهم ایجاد نشود، چنین چیزی نمیشود. پس: «لکم دینکم و لی دین».
«رحماء بینهم» بین خودشان با رحم و مروّت برخورد می کنند.
رحمت و محبّت طرفینی است، یعنی همه با هم محبّت کنند، یعنی نه این به ضرر آن راضی است و نه آن به ضرر این. این میخواهد به آن محبّت کند، آن به این. بعضی یکطرفه به قاضی میروند. مثلاً میگوید من مؤمن هستم، پس باید به من محبّت کند. نمیگوید او مؤمن است و من در حقّش محبّت کنم. میگوید من رفیقم، باید در حقّم رفاقت کند، این کار و آن کار بکند. نمیگوید او رفیقم است و من باید برایش کاری بکنم. همیشه جادّه به سمت خودشان ختم میشود. این غلط است. ما باید آن طرف قضیه را ببینیم. باید رفقا و اهل ایمان را دیده و به آنها محبّت کنیم. شخصی به رفیقش میگفت تو در حقّ من رفاقت نکرده و این کار را برایم انجام ندادی و گلایه میکرد. آیا این درست است؟ باید برعکس باشد. ما باید محبّت و رفاقت کنیم، بدون این که توقّع داشته باشیم محبّتمان تلافی شود. اگر توقّع داشته باشیم که میشود معامله، یعنی من محبّت کنم که در مقابل به من محبّت کنند.
گاهی کمی بالا و پایین و اختلاف سلیقه و نظر، باعث ایجاد دشمنی میشود.
از سالهای اوّل انقلاب بحث وحدت بین شیعه و سنّی مطرح بوده است، به عنوان این که همه مسلمانیم و خدا و قرآن و پیامبرمان یکی است، ولی در مسألهی امامت اختلاف است. اختلافشان را میگویند و استدلالها را میآورند، ولی وحدت دارند و دشمنی نمیکنند، چون مسلمان هستند. حالا فکر کنید توی یک کشور، کسانی که دشمنی پراکنی میکنند، آیا مطابق این آیهی قرآن رفتار میکنند؟ بله، امر به معروف و نهی از منکر سر جایش است، بیان مسائل و مشکلات به جای خود، ولی وحدت با مسلمین هم سر جای خود است. اینها نباید از هم جدا شوند. ببینید که الان کار را به جایی رساندهاند که مسلمین یکدیگر را متّهم به کفر و ارتداد کرده و واجب القتل میدانند. طرف مسلمان است، ولی آن قدر توی گوشش خواندهاند که بمب به خودش بسته و در مسجد شیعیان آن را منفجر میکند. خودش را به کشتن داده با این اعتقاد که تعدادی از دشمنان پیغمبر(ص) را کشته و به بهشت میرود. آن قدر توی گوششان خواندهاند که مسلمان را کافر تلقّی می کنند، کافری که واجب القتل است. این اوج نافهمی است.
رکوع و سجود همراهان
« تراهم رکّعاً سجّداً».
آنهایی که با پیامبر(ص) هستند را در حال عبادت و رکوع و سجود میبینی. یعنی این رکوع و سجود از آنها ترک نمیشود. از علامات مؤمن، نمازهای پنجگانه و نوافل است. در روایات هم زیاد گفته شده است که دائم و شبانهروز، نماز خواندنشان فراموش نمیشود؛ گرچه شاید این خاص باشد که در بعضی روایات آمده منظور از این آیه، بیداری شب است و قبل از اذان صبح بیدار شدن و رکوع و سجود در آن هنگام است.
این عبادتی که میکنند و این رکوع و سجود، نه از بابت این است که دیگران ببینند:
«یبتعون فضلاً من الله و رضواناً».
به دنبال فضل و کرم و رضایت خدا هستند؛ یعنی عملشان خالص است. به دنبال این نیستند که کسی می بیندشان یا نه.
اثر سجود در سیمای همراهان
«سیماهم فی وجوههم من اثر السجود».
نشانهشان در صورتشان از اثر سجود است.
بعضیها گفتهاند این یعنی جای مهر، یعنی از بس که سجده میکنند، جای مهر یا خاک روی پیشانیشان است. این خیلی پایین نگاه کردن به این آیه است. یعنی این عبادت و نورانی شدنشان، در صورتشان پیداست. همان طور که مجرمین و گناهکاران از صورتشان، ظلمت مشخّص است، که در قرآن هم داریم:
«یعرف المجرمون بسیماهم». الرحمن آیه ۴۱
مجرمین از صورتشان شناخته می شوند. در مورد مؤمنین هم عکسش صادق است و نورانیّت و آن اثر سجده و عبادت و بندگی خدا از صورتشان مشخّص است. در روایات داریم:
«النظر إلی العالم عباده». الأمالی ص ۴۵۴
نگاه کردن به عالم عبادت است.
باز در روایت نقل شده:
«النظر الی العالم أحبّ الی الله من اعتکاف سنه فی البیت الحرام»
المستدرک ج ۹ ص ۱۵۳
نگاه کردن به عالم، نزد خدا از یک سال اعتکاف در بیت الحرام عزیزتر است.
منظور از عالم، عالم ربّانی و خدایی است. همان که وقتی به او نگاه می کنی انسان را به یاد خدا می اندازد. وقتی نگاه کردن این اهمیت را دارد، در محضر بودن و استفاده معنوی کردن در رتبه بالاتر است.
مثل همراهان پیامبر در تورات و انجیل
این صفات را برای مؤمنین و کسانی که همراه پیامبر(ص) هستند در آیه ذکر میکند. بعد میفرماید:
«ذلک مثلهم فی التورات و مثلهم فی الإنجیل کزرع أخرج شطأه فآزره فاستغلط فاستوی علی سوقه یعجب الزرّاع لیغیظ بهم الکفّار».
مثل اینها در تورات هم آمده است. در انجیل این جور آمده که مثل اینها مثل گیاه و زراعتی میماند که جوانه زده و این جوانه باعث محکم شدنشان شده و محکم میایستد و دائم از خودش جوانهی جدید میزند طوری که خود زارع از این زراعت تعجّب میکند. از آن طرف کفّار هم عصبانی میشوند وقتی مؤمنین را به این صورت میبینند که دائم جوانه زده و چیزهای جدید از آنها بروز میکند.
«وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و أجراً عظیماً».
این جا جالب است که خداوند میفرماید خدا وعده داده به کسانی که ایمان داشته و عمل صالح انجام میدهند از کسانی که با پیامبر(ص) هستند «منهم». پس این که میگویند هر کس که با پیامبر(ص) بوده، اصحاب پیامبر(ص) بوده و حتماً صاحب مقام و رتبه هستند، این آیه آن را رد میکند. میفرماید آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح از اینها هستند، خدا به آنها وعدهی مغفرت و اجر عظیم میدهد. معلوم میشود آنهایی که همراهی پیامبر را به این صورت نداشته باشند، ولو که همراه باشند، چنین وعدهای شاملشان نمیشود، اجر عظیم و مغفرت شاملشان نمیشود. پس این استدلالی که بعضاً اهل سنّت میآورند که نباید اصحاب را از هم جدا کرد و اینها همه مثل هستند را این آیه رد میکند. کلمهی «من» برای تبعیض است، یعنی از میان آنها، کسانی که این طور باقی میمانند و این اوصاف را مستدام دارند، خدا به آنها وعدهی مغفرت و اجر عظیم داده است.